می خواهم بدانم که...
اگر تو مثل یک مرد
پای عشقمان می ماندی
پای حرف هایت می ماندی
باز هم قسمت جرات می کرد دخالت کند؟
قسمت توجیه بی عرضه هاست...
می خواهم بدانم که...
اگر تو مثل یک مرد
پای عشقمان می ماندی
پای حرف هایت می ماندی
باز هم قسمت جرات می کرد دخالت کند؟
قسمت توجیه بی عرضه هاست...
این یعنی تهش...
مبتلا می شود پیدا کردن کسی مثل من که تو را فراتر از مرز
دیوانگی دوست بدارد دیگر برایت تکرار نخواهد شد .
من فقط یک بار در زندگی تو اتفاق افتادم
فقط یک بار...
میگذارم اصلا عوضی بگیرند نیت های مرا و خیره نگاهشان میکنم.
مگر چقدر مهم است درست شناخته شدن در اذهان موجوداتی که دنیای افکارشان مردابیست گندیده.
من آنچه هستم که در دل به آن یقین دارم همین و بس...
عاشقانه اش نکن ...
من و او ما نشدیم...
حتی اگه از دلتنگی دق کنم...
با این تفاوت که از تو بدم میاد...
باید به نفهمیشون احترام گذاشت...
سرد که باشی دوست دارن...
دیگه دلتنگ که میشی
دیگه لبریز که میشی
ناله نمی کنی...
سکوت می کنی.
به نظر میاد دیگه حس نمی کنی...
تنها خواهشم اینه که همینجوری بمونن...
باور میکند...
دل میبندد...